پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم
پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم

جملاتی درباره فیلم و سینما

 

"مدت زمان فیلم باید به اندازه پر شدن مثانه آدم ها باشد!" – آلفرد هیچکاک

 

"زندگی در نمای نزدیک تراژدی است و در نمای دور، کمدی" – چارلی چاپلین

  

"سینما بزرگترین کلاهبرداری دنیاست!" – ژان لوک گدار

 

"درباره هیچ کتابی از روی فیلمش قضاوت نکنید!" – جی. دبلیو. ایگان

 

"من اگر سیندرلا هم بسازم، تماشاگر انتظار دارد یک جنازه در کالسکه جاسازی کرده باشم!" – آلفرد هیچکاک

 

"برای ساختن یک فیلم کمدی، تنها به یک پارک، یک پلیس و یک دختر خوشگل احتیاج دارم!" – چارلی چاپلین

 

"هیچ وحشتی در نشان دادن یک قتل وجود ندارد، بلکه مقدمه چینی های پیش از آن است که دلهره می آفریند" – آلفرد هیچکاک

 

"من با پیراهن آستین بلند فیلم بازی می کردم و مردم می گفتند شبیه ولگردها هستم، بیست سال بعد مارلون براندو با یک عرقگیر جلوی دوربین میرفت و همه از او تعریف می کردند! این موضوع نشان می دهد در این مدت هالیوود چقدر پیشرفت کرده!" – همفری بوگارت

 

"دانشمندان شکایت دارند که چرا در کارتون های مختلف پوزه دایناسورها انقدر بلند است، آنها معتقدند که پوزه دایناسورها کوتاهتر از این بوده و نگرانند که نکند بچه ها دچار اشتباه شوند. اما ظاهراً هیچیک از دانشمندان از آواز خواندن و رقصیدن همین دایناسورها شکایتی ندارد!" – جی لنو

 

"فیلم ساختن مانند شغل یک زن بدکاره است! ابتدا آنرا از روی کنجکاوی و علاقه شخصی انجام می دهید، سپس برای دوستان نزدیک و چند نفر از آشنایان... نهایتاً اگر کارتان خوب باشد، برای پول کار می کنید!!!" – نام محفوظ!

درباره مهران مدیری و سریال های طنز

بیشتر از یک سوم سریال جدید مهران مدیری پخش شده و حالا دیگه می شه درباره اش قضاوت کرد.

 

مهران مدیری

 

سال 71 یا 72 بود که مهران مدیری کارش رو با ویژه برنامه های نوروز شروع کرد و سال 73 با "ساعت خوش" حسابی معروف شد. "ساعت خوش" مجموعه ای بود که طنز رو به شکلی جدید ارائه می داد. یادمه همزمان با "ساعت خوش" برنامه "طنز 39" پخش می شد که بعد از یه مدت چون نتونست باهاش رقابت کنه متوقف شد.

رادش، نادر سلیمانی (که هنوز به خان دایی معروفه)، سعید آقاخانی، عطاران، امیرفضلی، شفیعی جم، داوود اسدی، حمید لولایی و خیلی آدمای دیگه با "ساعت خوش" اومدن و هنوزم دارن توی سریال های مختلف بازی می کنن.

توی این ده – دوازده سالی مهران مدیری چندین مجموعه طنز ساخته که همه اش هم پرمخاطب بوده: پاورچین، نقطه چین، ببخشید شما؟، شب های برره و الان هم باغ مظفر. معمولاً بعد از یه مدت اصطلاحات این سریال ها هم بین مردم پر می شه. "ببخشید؟" یا "می شه؟" گفتن های معروف مدیری، "یه چی می گی"، "پاچه خواری" (که دیگه بالکل جا افتاده) و اخیراً هم "قوز فیش" و "مربا بده بابا"!

طنز مدیری چه ویژگی هایی داره که سایر مجموعه های طنز (مثل برنامه های مهران غفوریان و مهدی مظلومی) ندارن؟

به نظر من یه دلیلش اینه که مدیری به نظر مخاطبین خیلی اهمیت می ده. وقتی می بینه یه طرح داستانی یا کاراکتر محبوبیت نداره، یا اصلاحش می کنه یا اگه لازم بشه حذف.

یه دلیل دیگه اش اینه که کاری رو انجام می ده که به نظر خودش واقعاً خنده داره! یه کارگردان معروف گفته سعی کن فیلمی بسازی که خودت خوشت بیاد. بعد دعا کن آدم های دیگه ای هم باشن که سلیقه شون مثل تو باشه! ظاهراً خیلی از مردم سلیقه مدیری رو قبول دارن.

و مهمترین دلیل هم اینکه مدیری کارگردان و انسان بسیار خوبیه. فضای پشت صحنه آنچنان دوستانه است که همه از کار کردن در اون محیط لذت می برن و این لذت به مخاطب هم منتقل می شه. مدیری نمی خواد که فقط خودش دیده بشه، بلکه به بقیه هم فرصت می ده. فرصت دیده شدن و فرصت اظهار نظر. دقیقاً برعکس چیزی که در سایر سریال های طنز وجود داره. من یه مدت توی گروه فنی سریال "بدون شرح" (سری اولش) کار کردم و باورتون نمی شه چه جو عصبی و متشنجی داشت.

و کار خوبی که مدیری در این سریال آخر کرده، استفاده از نصرالله رادش هست که بعد از مدتها دوری از کارهای تصویری و بیماری روحی-روانی طولانی مدت، دوباره معروف شده و دیده می شه.

توی سازمان (صدا و سیما) قانونی هست برای برنامه های نود قسمتی، به اسم "راه بنداز، جا بنداز"! شاید مدیری هم بر اساس همین قانون کار می کنه، اما کارشو خیلی خوب بلده و می تونه برنامه اش رو به خوبی جا بندازه.

باغ مظفر سریال خوبیه. نه فقط به این دلیل که 92% مخاطب داره (که "نرگس" هم داشت). بلکه به این دلیل که ایده های خوبی توش بکار رفته. تکراری نیست. داستان جالبی داره. بازی ها یکدسته و... مهمتر از همه اینکه ملت با دیدنش کلی می خندن! چیزی که توی این دوره زمونه – که همه اش حرف از شورای امنیت و تحریم و حمله است – بهش خیلی نیاز داریم.

 

* چند شب پیش حوصله ام سر رفته بود، قسمت هایی از ساعت خوش که سال 73 از تلویزیون ضبط کرده بودم رو گذاشتم. تنهایی انقدر خندیدم!

شخصیت های سینمایی به یادماندنی

توی فیلما بعضی شخصیت ها هستن که هیچوقت فراموششون نمی کنیم و تا سالها بعد ازدیدن فیلم، هر وقت اون بازیگر رو می بینیم یاد همون نقشش می افتیم. نمی دونم این توانایی فیلمنامه نویسه که تونسته تا این حد اون شخصیت رو خوب از آب دربیاره یا هنر بازیگر، شایدم هر دو با هم. به هر حال... به نظر من چند تا از شخصیت های سینمایی که موندگار شدن اینان:

 

1- حمید هامون (خسرو شکیبایی – هامون). اولین نقش درست و حسابی خسرو شکیبایی. تا مدتها خیلی ها شکیبایی رو به اسم هامون میشناختن. هنوز که هنوزه شکیبایی توی خیلی از فیلما "هامون" رو تکرار می کنه.

خسرو شکیبایی

 

2- لیلا (لیلا حاتمی - لیلا). اینکه همه اش شد "لیلا"! اولین بازی جدی لیلا حاتمی (قبلش توی دلشدگان بازی کرده بود). نمی دونم خودشو بازی کرده یا نقش، اما در هر حال هر کی فیلم "لیلا" رو ببینه هیچوقت فراموشش نمی کنه.

لیلا حاتمی

 

3- حاج کاظم (پرویز پرستویی – آژانس شیشه ای). نقشی که پرستویی فوق العاده عالی بازی کرد. حیف که بارها همین حاج کاظم تکرار شد. دوست نداشتم اون حاج کاظم، توی "به نام پدر" انقدر غیرمنطقی رفتار کنه و بخواد معدن رو به نام خودش ثبت کنه. خیلی عوض شده بود.

پرویز پرستویی

 

4- ولید (محمدرضا شریفی نیا – سریال امام علی). البته شریفی نیا از خیلی قبل تر از اینا فعالیت داشته ولی هنوز خیلی ها به اسم ولید می شناسنش. یکی از بهترین بازیگردان های ایرانه. همه جور فیلمی هم تا بحال بازی کرده. از فیلم زیبای "برج مینو" گرفته تا در پیتی مثل "ازدواج به سبک ایرانی"!

 

5- قطامه (ویشکا آسایش – بازم از سریال امام علی). دیگه آنچنان فیلم بازی نکرد اما همون موقعش هم خیلی ها به خاطر قطامه سریالو نگاه می کردن! هزار تا جوک هم براش درآورده بودن... حالا! بگذریم!

 

6- آقای مجری! (ایرج طهماسب – کلاه قرمزی). خداییش اینو دیگه هیچکی یادش نمی ره. همه از کوچیک و بزرگ میشستن پای تلویزیون که کلاه قرمزی ببینن. فیلمش هم تا مدتها پرفروش ترین فیلم ایرانی بود. شاید هنوزم به نسبت قیمت بلیت حساب کنیم یکی از پربیننده ترین فیلمای تاریخ سینمای ایران باشه. "دوئل" با اون همه تبلیغ و سر و صدا و دو میلیارد تومن خرج، انقدر تماشاگر نداشت خیر سرش! تازه، مگه می شه "سلام الاغ عزیز..." رو فراموش کرد؟!

ایرج طهماسب

 

7- فرحان (حمید فرخ نژاد – عروس آتش). شاید این فیلمو خیلی ها ندیده باشن، اما اونایی که دیدن هیچوقت فرحان رو با اون ابهت و خشونتش فراموش نمی کنن. میشه گفت فرخ نژاد توی فیلمای بعدیش یه کمی از همین فرحان استفاده کرده. فیلم خیلی خوبیه. ببینین.

 

حالا من فعلا اینا یادم اومد. اگه شخصیت دیگه ای رو میشناسین اضافه کنین. ببینیم چند تا میشه!

ارتباط مستقیم!

"خب بینندگان عزیز، ظاهراً ارتباط ما برقرار نشد... به ادامه خبرها توجه بفرمایید..."

 

تا حالا چند بار جمله بالا رو از زبون مجریهای اخبار شنیدین؟ چند بار خواستن ارتباط مستقیم و زنده با یه جایی بگیرن و نشده؟ فکر می کنین چه دلایلی می تونه وجود داشته باشه که یه ارتباط برقرار نشه؟ از مشکلات فنی و ماهواره ای بیاین بیرون! موضوع خیلی ساده تر از این حرفاس...

من چهار-پنج سال توی سازمان کار کردم، بخش های مختلف. یه مدت هم توی اداره کل پخش اخبار بودم. اتفاقا اولین باری که وارد اتاق رژی خبر شدم، یه خورده قبل از ساعت 2 ظهر بود و چند دقیقه بعد باید اخبار سراسری شبکه یک میرفت روی آنتن. به جز آقای حیاتی (که داشت خبرها رو مرور میکرد) و دو نفر که روی صندلی هاشون خوابیده بودن، هیچکی دیگه اون دور و ورا نبود. من هم نشستم یه گوشه بلکه یکی بیاد ازم بپرسه اینجا چیکار داری.

ساعت یک و پنجاه دقیقه. سکوت محض. من با تعجب به اطراف نگاه می کردم که چرا هیچکی نیست. نه از تصویربردارها خبری بود، نه از کارگردان، نه از فنی ها. چند دقیقه گذشت...

همونجا نشسته بودم که یهو یه صدای فریادی بلند شد: "بچه ها، خبر"! آقا یه دفعه از گوشه و کنار اتاق صد تا آدم دراومد! از پشت صندلی ها، زیر میزها، توی انبار،... یهو اتاق پر شد از آدم. ملت بدو بدو اینور اونور میرفتن و کسایی رو که هنوز خواب بودن بیدار می کردن که "آی پاشین اخبار داره میره روی آنتن"! کمتر از یک دقیقه مونده بود به شروع اخبار که یهو یکی وحشتزده از یه گوشه داد زد "بچه ها امروز ارتباط مستقیم داریم"... برای چند لحظه همه خشکشون زد! یارو یه داد دیگه زد و ملت به خودشون اومدن... (بقیه اش رو اسلوموشن بخونین!) همه شروع کردن تو سر خودشون زدن. حیرون و هراسون فیش ها رو وصل می کردن... یکی بدو بدو کابل میاورد، یکی دکمه های میز کنترل رو تنظیم می کرد، یکی منتظر بود کامپیوترش بیاد بالا که زیرنویس ها رو تایپ کنه!

ساعت دو شد. ملت می دوئیدن!... آرم رفت... ملت هنوز می دوئیدن!... حیاتی شروع کرد... ملت همچنان می دوئیدن!

یهو یکی داد زد "یه سیم رابط کم داریم"! جماعت شروع کردن دنبال سیم رابط گشتن! توی کشوها، زیر میزها، توی کمدها...

حیاتی: در همین زمینه ارتباط مستقیمی داریم با همکارمان...

یه عده زیر صندلی ها رو می گشتن، چند نفر دوئیدن سمت یه اتاق دیگه... من که تا حالا داشتم با دهن باز نگاهشون می کردم، چشمم افتاد به سیمی که روی صندلی کناریم افتاده بود. برش داشتم و گفتم "از این سیما می خواین"؟... یهو همه وایسادن... انگار تازه منو دیدن! چند ثانیه مکث...

حیاتی: آقای بیات بفرمائید.

یهو یکی پرید سیمو قاپید. پرتش کرد اونور اتاق.

حیاتی: آقای بیات صدای منو می شنوید؟

دو نفر به سرعت وصلش کردن... ارتباط برقرار شد! تصویر رفت روی آنتن... همه نفس راحتی کشیدن. نشستن روی صندلی هاشون! این بار به خیر گذشت!

 

از این به بعد اگه دیدین ارتباط برقرار نشده، فکر نکنین حالا ماهواره های آسمون جواب نمیدن! نه بابا، شاید مشکل از یه سیم رابط ناقابل باشه!!!

واقعاً که آخر برنامه ریزی و نظم و وجدان کاری هستیم. به خدا!

خاتمی - اسپیلبرگ

تصویر دو نفری که بهشان بسیار علاقمندم، هرکدام به نوعی:

سید محمد خاتمی: مردی فرهیخته، دانشمند، متفکر و رئیس جمهور سابق

استیون اسپیلبرگ: هنرمند و کارگردان بزرگ هالیوودی

به چهره این دو نفر نگاه کنین... شبیه نیستن؟ 

درسهایی که از ابراهیم حاتمی کیا آموختم

تابستون سال 77 بود که آقای حاتمی کیا تصمیم گرفت کامپیوتر یاد بگیره. با اختلاف 15 پله، من از همه بهش نزدیکتر بودم! قرار شد یه روز در میون عصرا من برم پیشش، یک ساعت من کامپیوتر یادش بدم، یک ساعتم اون درباره فیلمنامه نویسی و کارگردانی راهنماییم کنه. اون موقع هنوز اولین فیلمنامه ام رو  ننوشته بودم.ابراهیم حاتمی کیا

همزمان با یاد دادن فایل و ویندوز و اینترنت، شخصیت پردازی و دیالوگ نویسی و دکوپاژ یاد گرفتم. خیلی وقتا می شد که ساعتها درباره یه فیلم حرف می زدیم. آقای حاتمی کیا نقاط قوت و ضعف فیلم رو می گفت و من از توی حرفاش نکات و قواعد فیلمسازی رو یاد می گرفتم.

اون سال تابستون گذشت. آقای حاتمی کیا کامپیوتر رو به خوبی یاد گرفت. دیگه فیلمنامه هاشو خودش تایپ می کرد، پرینت می گرفت، روی اینترنت جستجو می کرد، عضو اورکات شد و حتی با اسم مستعار چت میکرد! من هم تا امروز 15 تا پروژه فیلم کوتاه انجام دادم...

اون درسا و اون حرفا گذشت، اما مثل همه کلاس های دیگه یه چیزایی از توش دراومد که توی ذهنم موندگار شد و روم اثر گذاشت. نکاتی که بیشتر از اونکه به فیلم و فیلمسازی ربط داشته باشه، به زندگی مربوطه:

 

  •           اول هدف رو مشخص کن، بعد قدم بردار.
  •           تظاهر به ندانستن و نتوانستن، بهتر است از ادعای دانستن و توانستن!
  •           با دل بنویس، با عقل بازنویسی کن.
  •           از دوستانت بخواه که ایراداتو بهت بگن. اگه امروز دوستان بهت بگن، بهتر از اینه که فردا دشمنانت با زبون دیگه ای بهت بفهمونن!
  •           همیشه نظر اطرافیانت رو برای کاری که می خوای انجام بدی بپرس. جمع بندی کن، در نهایت خودت به تنهایی تصمیم بگیر.
  •           برای اینکه کارت پیش بره، از اسم بزرگان استفاده کن!
  •           یا کاری رو انجام نده، یا اگر انجام می دی با جون و دل کار کن. 

ابراهیم حاتمی کیا مرد بزرگیه، حتی اگه فیلمای آخرش رو زیاد دوست نداشته باشیم...

ترین های سینمایی سال ۲۰۰۶

 

این هم فهرست "ترین"های 2006 از دید خودم:

اکشن ترین: "ماموریت غیرممکن 3". باز هم تام کروز، باز هم تعقیب و گریز، شلیک، تغییر قیافه و کارهایی که از عهده هیچ آدم معمولی بر نمیاد. همینام قشنگش می کنه. دو ساعت اکشن، جلوه های ویژه و سرگرمی.

ترسناک ترین: "کینه 2" (The Grudge 2). البته کلا فیلمای ترسناک امسال یه کم در پیت بودن ولی این یکی از بقیه بهتره.

فجیع ترین: "مسافرخانه" (Hostel). قطع کردن انگشت با چاقو، درآوردن چشم با میله، سوراخ کردن کتف با مته و ... . مطمئنا تا دو روز بعد از دیدن این فیلم نمی تونین غذا بخورین! نیمه اول فیلم پر از صحنه های ناجوره و نیمه دومش پر از صحنه های فجیع. طبق معمول کوئنتین تارانتینو هم یه پای قضیه است. در ضمن، قسمت دومش هم ساخته شده و به زودی پخش میشه.

خنده دارترین: امسال فیلم خنده دار کم بود، اما اگه به زور بخوام یکی رو انتخاب کنم، می گم "کلیک" (با بازی آدام سندلر).

هیجان انگیزترین: "دزدان دریایی کارائیب 2". اگه قسمت اول فیلم رو دوست داشتین حتما از قسمت دومش هم خوشتون میاد. این فیلم همه چیش خوبه، تنها ایراد اینجاس که یه جورایی نصفه نیمه تموم می شه و باید صبر کرد تا بقیه اش رو توی قسمت سوم (که تابستان آینده میاد) ببینیم.

بهترین دنباله سازی: باز هم "دزدان دریایی کارائیب 2".

بهترین انیمیشن: "ماشین ها" (Cars). اگرچه مثل فیلم های قبلی کمپانی پیکسار نبوغ آمیز نیست، اما باز هم پره از ایده های جالب. دنیای قشنگی که از دیدنش لذت می بریم.

بهترین بازسازی: "طالع نحس" (The Omen). بازسازی نسخه اصلی که حدود 30 سال پیش ساخته بودن و گریگوری پک توش بازی می کرد. این یکی مدرن تره، داستانش هم در زمان حال می گذره (یعنی سال 2006). فیلم درست روز شیشم ژوئن 2006 پخش شد که می شه 06/06/06، یعنی عدد شیطان.

پر سر و صدا ترین: "رمز داوینچی". فیلم خوبیه، البته نه به اندازه کتابش.

بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان: "بازگشت" ساخته پدرو آلمودوار که قبلا درباره اش نوشته ام.

بدترین فیلم سال: Poseidon. یک قاشق مربا خوری فیلمنامه + چهار بشکه جلوه های ویژه + بازیگر چلغوز به تعداد کافی. مزخرف! بی معنی! تقلیدی مسخره از فیلم تایتانیک. مرده شور همه عوامل فیلمو ببره یکجا! مسخره ها!

بدترین دنباله سازی: "تاثیر پروانه ای 2" (Butterfly Effect 2). دنباله ای ضعیف بر فیلم فوق العاده هوشمندانه و زیبای "تاثیر پروانه ای" (محصول 2004). انگار یقه یکی رو تو خیابون گرفتن گفتن باید یه دنباله واسه این فیلم بنویسی و الا ننه ات رو... (بی ادب! صبر کن بگم بعد!) و الا ننه ات رو می کشیم! اگه قسمت اول رو دیدین، خواهش می کنم اینو نبینین! آخر فیلم احساس بی کلاسی به آدم دست می ده!

بهترین فیلم ایرانی: چهارشنبه سوری (اصغر فرهادی). از معدود فیلمای ایرانی که میشه از دیدنش لذت برد، اونم تا آخر. تازه، توش هدیه تهرانی که هیچ، ترانه علیدوستی هم داره!

پرفروش ترین فیلم ایرانی: آتش بس (تهمینه میلانی)، یه کم بیشتر از یک میلیارد تومن.

پرفروش ترین فیلم خارجی: "دزدان دریایی کارائیب 2" (گور وربینسکی)، یه کمی بیشتر از یک میلیارد دلار! برابر با فروش کل فیلمای ایرانی از امروز تا ۲۰۰ سال دیگه!

 

پربیننده ترین فیلم ایرانی: سی دی خانم بازیگر سریال نرگس با فروشی معادل چهار میلیارد تومن در سراسر ایران! اگه هر سی دی رو پونصد تومن فروخته باشن، یعنی هشت میلیون نفر خریدنش! اگه هر کی به چهار نفر هم نشون داده باشه، یعنی حداقل سی و دو میلیون نفر فیلمو دیدن! این عدد یعنی کل جمعیت بالای 14 و زیر 74 سال ایران! واقعا که فرهنگمون توی دنیا تکه!