پدرخوانده، ایندیانا جونز، از کرخه تا راین، جنگ ستارگان، فهرست شیندلر، تایتانیک، هزاردستان، ماموریت: غیرممکن، دسپرادو و کریستف کلمب!
این فیلم ها چه ربطی به هم دارن؟ هیچی؟
خب ظاهراً ربط ندارن؛ نه در سوژه و نه در ساختار. اما ربطشون در موسیقیشونه! هر کی یه کم فیلمباز باشه می تونه موسیقی همه شون رو از حفظ بزنه.
من از هر فیلمی که می بینم یه چیزیش – پررنگ تر از سایر موارد – یادم می مونه. مثلاً موضوع خاص فیلم، بازی فلان بازیگر، جلوه های ویژه، گریم،... (البته بعضی وقتا هم سعی می کنم فقط اسم فیلم یادم بمونه که یه وقت خدای نکرده اشتباهی دوباره نبینم!).
بعضی فیلم ها چنان موسیقی زیبایی دارن که تا سال ها بعد از دیدن فیلم می تونیم تم موسیقیش رو پیش خودمون زمزمه کنیم.
نمونۀ اینچنینی در فیلم های ایرانی زیاد نیست، اما فکر می کنم موسیقی هزاردستان و از کرخه تا راین رو همه بلد باشن بزنن. موسیقی فیلم "نرگس" (رخشان بنی اعتماد) رو هم بعد از 15 سال (که فقط یکبار در سینما دیدم) هنوز یادمه.
موسیقی یکی از اجزای مهم فیلمه که تنها در صورتی می تونه موفق باشه که "همراه" فیلم باشه، نه "سوار" بر فیلم. یه نظریه اینه که موسیقی خوب اونیه که شنیده نشه، که من اینو قبول ندارم. به نظر من موسیقی فیلم باید به شکلی ساخته بشه که بتونه بدون "جلب توجه" به حس هر صحنه کمک کنه. در فیلم های قدیمی هر جا که دیالوگ نبود موسیقی میومد (مثل آواز خوندن ترکمن ها که موقع خوندن، ساز قطع می شه!) اما الان در خیلی از فیلم ها (مثل آپوکالیپتوی مل گیبسون) موسیقی به افکت تبدیل شده و از ملودی خبری نیست.
از بین فیلم های اخیری که دیدم، از موسیقی سری فیلم های Saw (مخصوصاً آخریش) خیلی خوشم اومد. به نظرم خیلی استادانه طراحی شده و نقش مهمی در انتقال حس هیجان و وحشت به بیننده داره. شخصاً فکر می کنم ساختن موسیقی عاشقانه ساده ترین و دلهره آور سخت ترین کار باشه.
می دونین چی فکر می کنم؟ فکر می کنم کمتر از پنجاه سال دیگه سینماها طوری طراحی می شن که هر بیننده با توجه به حسی که از دیدن هر صحنه داره موسیقی خاص خودشو می شنوه... (اینو اینجا می نویسم بایگانی بشه، بعداً که این سیستم اختراع شد ملت بگن این دیگه عجب نابغه ای بوده!)
من هم همیشه وقتی از فیلمی لذت می برم با یک نشانه در ذهنم ثبتش می کنم...البته هنر حفظ ریتم رو ندارم...اما به شدت با موسیقی تاثیر گذار و اگاهانه موافقم...گاهی اوقات حمایتی که موسیقی از تصویر می کنه واقعن عجیب ودوست داشتنیه...
راستی عید همگی پیشاپیش مبارک(:
حسام جون ممنونم که سر زدی اما اینو بگم همیشه یه موسیقی درون توست که هیچ وقت وهیچ جا نمی تونی اونو ببینی وتنها در درون توست.شاید چون اینو نوشتم بگی هیچ ربطی به موضوع من نداشت امااین به خاطر این موسیقی که من الان دارم گوش میدم.
در مورد فیلمهای ایرانی خیلی وقتا شده -البته در مورد خارجی هاشم- که موزیک خیلی جلوتراز فیلمه. مثل کارهای آقای منفردزاده. اصلن اگر کیمیایی منفردزاده رو نداشت به نظر من این چیزی هم که حالا هست نبود. ولی دلم میخاست از روبن مامولیان بزرگ که کارهای هیچکاک را برایش موسیقی میساخت یک جایی تجلیل میکردم. حیف که فیلمامون نقد فیلمه. تو اگه دوس داشتی یه چیزی ازش بنویس توی وبلاگت. و یادی کن از راننده تاکسی که آخرین فیلمش بود و پس از آخرین ضبط موسیقی این فیلم روانه بیمارستان شد و دیگر از آنچا خارچ نشد و همان شب پرواز کرد. و تحسین های بیننده های راننده تاکسی را شاهد نبود.
من مطمئن هستم که پیش بینی تو درسته. البته حتا زودتراز ۵۰سال دیگه هم اتفاق میافته. هرچند مثلن ممکنه که هر آپشنی براش نذارن. فکر کن که یکی در حین دیدن پدرخانده بخاد جوادیساری بشنوه.-اصلن قصدم توهین به ایشان نیست چون خودم گاهی گوش میدم- البته اگه بخاد به پنجاه سال بعد برسه گمان نکنم که من به وصالش برسم. با این جمله آخری اشک تو چشات حلقه زد یانه؟
سلام.
در ابتدا باید عرض کنم وبلاگ خوبی داری!
با نظرت موافقم٬ موسیقی فیلم یکی از مهمترین عناصر فیلم به حساب می آید!
بنده به شخصه از موسیقی فیلمهایی چون Edge Of Darkness (لبه تاریکی) ساخته Eric Clapton و Robocup(پلیس آهنی) و فیلم موزیکال اشکها و لبخند ها (The Sound Of Music) که به نظر من بهترین دوبله را در تاریخ سینمای ایران دارد٬ لذت می برم.
شاد باشی ...