به خود کاخی بپا کردم که دست آنرا نمی سازد،
علف هرگز نپوشد راه مردم را به آن محضر.
معظم آب ده آنسان که بالاتر سر افرازد
ز برج شاه اسکندر.
اطاعت کن، تو ای الهام من، فرمان یزدان را
نه از آزارها ترسان نه بر اکلیل ها واله
پذیرا باش بی قیدانه "به به" را و "بهتان" را،
مکن هم بحث با ابله!
چامه ها، الکساندر پوشکین، ۱۸۳۶.
با کدوم ابله بحث کردی ؟؟؟؟
بماند!
سلام
متن جالب و آموزنده ای بود مکن بحث با ابله
منم آپم بیا
بای
چقدر شعرهای قشنگی داره
وشعرهاونوشته های به آذین واحسان طبری بسیار شبیه اشعار پوشکینه.
انتخاتت عالی بود.
ها؟؟؟
با لحن قل مراد دیگه؟!
خیلی وقت بود که اینجا نیومده بودم کلی حال کردم
قربون شما! بیشتر تشریف بیارید خوشحال می شیم به مولا!
پوشکین و افکار بعد از نیمه شب؟ افکار بعد از نیمه شبی که نشه توش بیییییتربیییت بشی که افکار بعد از نیمه شب نیست که.
الفدا
دم پوشکین گرم .....
حسام جان این متنو از کجا پیدا کردی ؟ چه ادبیاتش خوبه !
ابله که زیاده مهم آدمهای خوب مثل محسن م ب اینا و شماست که کم پیدا میشه