پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم

ضدحال کامپیوتری!

برای هر کسی که با کامپیوتر سر و کار داره، حداقل یه بار پیش اومده که از کامپیوتر ضدحال بخوره. ما که کارمون اینه و صبح تا عصر (سر کار) و عصر تا شب (توی خونه) پای کامپیوتریم به نسبت بیشتر از بقیه مورد عنایت قرار می گیریم.

و اما تعدادی از ضدحال های کامپیوتری:

· توی شرکت رفتی سایت HP داری دنبال Part Number کارتریج پرینتر می گردی، یهو یه پنجرۀ Pop Up برای تبلیغ جدیدترین مدل bikini باز می شه... همون موقع رئیست از در میاد تو! (تجربۀ شخصی خودم)

· حالا بدترش اینه که از این تبلیغات قرص های تقویتی و enlargement باز بشه... با عکس های مربوطه!

· توی گوگل کلمۀ "کرگدن بدبو" search کنی و همون صفحۀ اول سه تا عکس از خودت ببینی! (تجربۀ شخصی احسان)

· یکی از آشناها که تازه کامپیوتر خریده زنگ بزنه بگه: "کامپیوترم رو روشن کردم، حالا باید چیکار کنم؟"

· یه روز صبح پاشی ببینی Yahoo! Mail هم به مبارکی و میمنت فیل + تر شده! (Coming Soon)

· بیای ببینی ۱۲ تا کامنت داری، چک که می کنی می فهمی همه اش شبیه همه: "وبلاگ خوبی داری... من آپم بهم سر بزن"! (تجربۀ همۀ صاحبان وبلاگ!)

نکتۀ بی ربط: عرب ها به کامپیوتر می گن "نظام". "النظام لایعمل" یعنی کامپیوترم کار نمی کنه!

حسام دهقانی دوشنبه 29 بهمن 1386 ساعت 18:55

نظرات 11 + ارسال نظر

وحید سه‌شنبه 14 اسفند 1386 ساعت 10:05

حالا که همه خاطراتشون رو گفتند من هم بگم. یه بار تو اداره رفته بودم ایمیلم رو تو یاهو چک کنم بعد که کار تموم شد و ساین آوت کردم و آمدم بیرون و پنجره همین جور روی صفحه ام باز بود. شانس گند من همون موقع رئیس کل حراست آمد پیش من و گفت چه خبر از اخبار و صاف آمد بغل من. من هم اصلا حواسم به مونیتور نبود. یه دفعه گفت این چیه؟ من از خدا بی خبر نگاه کردم دیدم همون صفحه یاهو به اندازه تقریبا نصف صفحه دو نفر تو بغل هم حالا نبوس کی ببوس. من که شکه شده بودم گفتم: آقا من نمی دونم این چیه؟!!! مال یاهوو! و در جا بستمش. اون بنده خدا هم سرش رو انداخت پایین و رفت و هیچ چیز نگفت.

عمو چهارشنبه 1 اسفند 1386 ساعت 17:10

یه بار ما رفته بودیم یه سمینار تو مایکروسافت، یه دویست سیصد نفری اونجا بودن، طرف داشت در مورد اس کیو ال صحبت میکرد، لپ تاپش هم روی پرده بزرگ بود که ملت میدیدن، صحبت از یک کوئری بود که میخواست یه نمونه اش رو نشون بده، توی لپ تاپش تو فولدرا دنبالش میگشت که یه دفعه خورد به یک فولدری که پر از عکس بود که البته خیلی هم اسلامی نبود! بیچاره خودش متوجه نشد بعد از چند لحظه از صدای خنده ملت تازه فهمید و زود صفحه عوض کرد... ولی خیلی باحال بود اصلا خودش رو گم نکرد و گفت الان دیگه تو همه کامپیوتر ها از این چیزا پیدا میشه دیگه !!!

چه خاطره باکلاسی! سمینار مایکروسافت!
اونوقت ما به عموی خودمون جایزه می دیم بقیه حسودیشون می شه، جایزه هم داره دیگه، خاطره رو بخونین حظ کنین، بی کلاس ها!

مهدیه چهارشنبه 1 اسفند 1386 ساعت 12:22 http://badoom.blogsky.com

این ۲ تا اولی ها که باز قابل تحمله. فکر کن عصر کامپیوتر شرکت رو خاموش کنی صبح روز بعد که روشنش می کنی ببینی بالا و پایینه صفحه حرفای بد بد میاد!
سومی خیلی خیلی جالب بود!
یه ضد حال هم اینه که کامنت بزاری بعد بفرستیش بعد error بده و مجبور شی باز بنویسیش!
راستی وبلاگ خوبی داری. خوشحال می شم به وبلاگ منم سر بزنی ولی آپ نشده ها! ;)

این ویروس حرفای بد بد چقدر همه جا پر شده. اغلب کامپیوترهای سایپا ویروسی شدن هیچ راه حلی هم نداره!

فرهاد چهارشنبه 1 اسفند 1386 ساعت 10:02 http://www.rahdari.ir

نتیجه اخلاقی
واسه همینه که زن جماعت شبیه کامپوتره....آخه به جفتشون نمی شه اعتماد کرد....یهو می زنن حالتو می گیرن و ضایعت می کنن

محسن چهارشنبه 1 اسفند 1386 ساعت 09:26 http://after23.blogsky.com

وبلاگ خوبی داری. لینکت کردم. شما هم ما را لینک کن تا از شمیم عطر و بوی نفس شما هم نسیمی به ما به وزد.

من آپم بهم سر بزن.

تینا چهارشنبه 1 اسفند 1386 ساعت 01:11 http://redlife.blogsky.com/

این ضد حال یه وقتایی هم نتیجه ی مثبت داره...نمونه ش خود من اگه کامپیوترم همون روز اول امتحانا خراب نمی شد حتما این ترم مشروط می شدم.

تو رو با یه کامپیوتر نمی شه مشروط کرد، باید یه فکری به حال ترم بعدت بکنم!

احسان سه‌شنبه 30 بهمن 1386 ساعت 23:11 http://nagofteh-ha.blogsky.com

میدونم ربطی به قضیه ندارهُ اما تازگی کشف کردم که حسام برای این که بگه خیلی طرفدار داره خودش میره با اسامی مستعار کامنت برای خودش میگذاره. و خودش هم جواب می ده!! برای اینکه خیلی هم تابلو نشه اون وسطا چند تا فحش برای خودش می نویسه اما تاییدش نمی کنه!!! میدونم که کار خیلی زشتیه ولی کاریش نمی شه کرد!!

ای وای، تو هم فهمیدی جیگر؟
اینو قبلا همه می دونستن فقط تو مونده بودی!

گلناز سه‌شنبه 30 بهمن 1386 ساعت 18:14

من هم از این ضد حال ها زیاد خوردم...تازه اونهم سر کلاس و جلوی کلی آدم......فقط باید یه جوری از کنار قضیه رد شی.خدا نکنه که یه شاگرد مثلا زرنگ و حواس جمع اونجا باشه و بهت گیر بده که پس چرا اینجوری شد؟؟
یا اینکه شب عید یه عده پاشن بیان خونتون عید دیدنی بعد از یک ربع یکیشون میره بیرون و با یه case زیره بغلش میاد تو (تو ماشین بوده ) و ازت میخواد بشینی و کامپوترش رو درست کنی !!! ( تجربه حسام)

اسماعیل سه‌شنبه 30 بهمن 1386 ساعت 16:10 http://www.esecurity.blogfa.com

بابا دست مریضاد، قلمت محشره حسام ...
منو یادت میاد، پترا... عجلون... یا رومن تیاتر رو چی؟

ها ها... گیرت انداختم :)

خیـــــــــــــــــــــلی وبلاگ خوبی داری حتماً می آم بهت سر میزنم :)‌‌ :) :)‌

گذشته از این ها دلم هم برات تنگ شده بود بی معرفت...

فقط خواستم بهت بگم قلمت عالیه... خیلی خوب می نویسی٬ البته دست خطت رو می گم ها ... خیلی هم خودت رو تحویل نگیر :)

در مجموع خیلی چاکریم ...

به به به... سلام!
چطوری؟ هنوز رو هوایی یا اومدی زمین؟؟؟

فرشته سه‌شنبه 30 بهمن 1386 ساعت 13:27

کرگدن بد بو خودتی به احسان میگم!!

خودش برام تعریف کرد!

فرشته سه‌شنبه 30 بهمن 1386 ساعت 13:25 http://freshblog.blogsky.com/

حسام تجربه تو که خوبه !!
من توی شرکت برای اولین بار می خواستم یه فایل رو پیدا کنم. کامپیوترم هم برای یکی از آشناهای مدیرعامل بود که به شرکت فروخته بود.
با مدیرعامل شرکت دنبال یه فایل می گشتیم که نمی دونم که چی شد !!! یه دفعه مدیا باز شد یه فیلم پرن هم نمایش داده شد و من واقعا نمی دونستم باید چی کار کنم . تنها کاری که کردم مانیتور رو خاموش کردم ولی صداش پخش میشد &-:
خدا رو شکر که به خیر گذشت و بعدش آقای مهندس فردوسی به دادم رسید و کل هارد و فرمت کرد.

در مورد کامنت های تو که خوبه مال من خیلی از کامنتهام فحش و حرفهای بده!! فقط کافیه یه چیز در مورد ایران بنویسم از در و دیوار میاد .... این هم فرهنگ ایرانی ها. تازه خودشون رو هم معرفی نمی کنند.