پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم
پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم

این یک پایان نیست...

برای هر آغاز پایانی وجود داره و happy end بودن یک داستان به این بستگی داره که راوی، قصه اش رو کجا قطع کنه.

امروز برای من روز مهمی محسوب می شه از این جهت که پایانی است بر داستانی که سه سال پیش شروع کردم. داستانی در یک لوکیشن با کاراکترهای متعدد که حالا تمامشون برام دوست داشتنی هستن، حتی کاراکترهای نقش منفی!

همیشه معتقد بودم برای رسیدن به موفقیت و اهداف بزرگتر باید تا حد امکان اینرسی سکون رو از خود دور کرد و برای دست پیدا کردن به تصاویری که در فلاش فورواردهای رویاگونه مون دیدیم تلاش کنیم. فلاش فورواردهایی که گاه آنچنان دور از دسترس به نظر می رسن که شاید حتی قدم گذاشتن در راه رسیدن بهشون رو بیهوده فرض کنیم. اما بهم ثابت شده که در این دنیا هیچ چیز غیرممکن نیست... تنها کافیه تصویری ایده آل رو در ذهن ببینیم و تمام تلاشمون رو برای تحقق بخشیدن بهش بکار ببندیم. اونوقته که تمام کائنات دست در دست هم می دن تا بهش برسیم.

برای من امروز یک پایان نیست، بلکه شروعی محسوب می شه بر یک داستان جدید... داستانی هیجان انگیز تر و مهمتر از قصۀ قبل...

نظرات 6 + ارسال نظر
احسان پنج‌شنبه 20 خرداد 1389 ساعت 07:50

همیشه یادت باشه هیچ پله ای آخرین پله نیست و همیشه یه چیزی برای رسیدن بهش وجود داره.

موفق باشی و شک نکن که اگه در این مقطع زمانی فکر کردی و تصمیم گرفتی هیچوقت پشیمون نمیشی.

مرسی. در این زمینه من و تو خیلی شبیه هم فکر می کنیم...

کوروموزوم نا معلوم شنبه 15 خرداد 1389 ساعت 23:52

همیشه یه حس دو گانه ای نسبت به پایان دارم هم احساس راحتی هم بی حوصلگی
یکم این پسته منو یاد نوشته های این مجله ی موفقیت انداخت

مجله موفقیت؟

نه!

دارا پنج‌شنبه 13 خرداد 1389 ساعت 11:48

دراصل زندگی با همین لحظه ها وهدف های کوچک و در دسبرس معنی پیدا میکنه. موفق بتشی.

مرسی.

محسن پنج‌شنبه 13 خرداد 1389 ساعت 11:41 http://after23.blogsky.com

نه. چرا. معنی داره. شاید ماها یه جورایی هم بدون اینکه خودمونم بدونیم جلوی قضیه رو می گیریم.

از اینکه یه چیزهایی برام عادت بشن و بدون هیجان صرفا مثل یک روبات انجامشون بدم بدم میاد. وقتی به این حد برسه دیگه نمی تونم تحمل کنم...

تجربه های گذشته نشون داده همیشه این تغییرات نتایج مثبت داشتن. امیدوارم ایندفعه هم همینطور باشه.

ما زنده به آنیم که آرام نگیریم، موجیم که آسودگی ما عدم ماست

(این شعری بود که یکسال تموم انتهای تمام پرزنتیشن های سایپا می نوشتم!)

محسن پنج‌شنبه 13 خرداد 1389 ساعت 00:38 http://after23.blogsky.com

و نیز در آغاز راه از این به بعد کار خیلی مشکل تره. چون باید با من و یکی از دوستام به اسم دارا کار کنی. کار کردن با ما خیلی سخته و جانفرساست. ولی خوبیش اینه که دریچه های موفقیت یکی پس از دیگری به روی تو باز می شوند.

اصلا بدون شما که هیچی معنی نداره...!

محمد چهارشنبه 12 خرداد 1389 ساعت 13:26 http://mohamed.blogsky.com/

حسام عزیز تو اگه غیر از این میگفتی تعجب میکردم. سکون و دل بستن و موندم رسم آدمای ضعیفه و رفتن و رفتن ورفتن رسم آدمای بی قرار موفقیته! خود این مسیر لحظه لحظه ی زندگیمون رو تشکیل میده و رویاهامون ما رو تو این مسیر حرکت میدن! تو لیاقتش رو داری به همه ی رویاهات برسی چون قدر لحظه رو میدونی و به هیچ چی دل نمیبندی!
شروع مسیر جدیدیت رو بهت تبریک میگم. منم الان وضعم عین تویه! چقدر بعضی سرنوشتا مثل همه!

فقط موفقیتت رو از خدا میخوام.)

همیشه بهم لطف داشتی محمد. ممنونم ازت.

منم برای راه جدیدی که داری توش قدم برمی داری برات آرزوی موفقیت دارم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد