پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم
پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم

با سلام، من یک معتاد هستم!

بعد از یه مدت طولانی که بخاطر کارهای من و امتحانات تینا جایی نرفته بودیم، شنبه و یکشنبه رفتیم باغ، کمرد: هوای پاک و استخر و چهچه پرندگان و سکوت...

اما می دونی مشکل من چیه؟ اینکه می گم دقیقاً مشکل منه... و قطعاً خیلی هم غیرطبیعیه! اینکه من درجۀ تحملم دربارۀ سکوت و طبیعت و پرنده و این حرفها خیلی پایینه! یعنی خیلی زود حس می کنم از دنیا عقبم!

شاید به شلوغی تهرون و صدای ماشین ها اعتیاد پیدا کردم، اما اگه جایی باشم که نتونم هر نیم ساعت یه بار ایمیلم رو چک کنم و ببینم توی سایت های خبری و فیس بوک چی می گذره حالم بد می شه! ممکنه توی خونه یا محل کار شیش ساعتم سرم گرم باشه، سراغ کامپیوتر و وبلاگم نرم، اما همینکه می دونم امکان اتصال به اینترنت برام فراهمه و هر لحظه که بخوام می تونم کانتک بشم برام کافیه...

این اتفاق وقتی شمال هم می ریم میفته. بیشترین زمانی که از اینترنت دور بودم فکر کنم پونزده روز بود که سال ۸۳ رفتم شمال موندم. تازه اون موقع اونجا تلویزیون هم نداشتیم! وقتی برگشتم صد و خورده ای ایمیل داشتم که باید جواب می دادم... حالا ممکنه توشون هیچ چیز به درد بخوری هم پیدا نشه ها... اما باید چک کنم، نمی تونم!

وقتی یه مدت از وبلاگ خودم و دوستایی که هر روز بهشون سر می زنم دورم، حس می کنم افتادم توی زندان! انگار بهمن اومده راه های ارتباطیم رو بسته! حالا مگه من توی وبلاگم چی می نویسم؟ یا بقیه توی وبلاگاشون چی می نویسن؟ یه مشت چرندیات! یه مشت مزخرفات شخصی! اما همین چرندیات و مزخرفات رو دوست دارم!

این شاید یه نوع بیماری باشه، یا یه نوع اعتیاد. نمی دونم. هر چی که هست، احتمال زیاد غیرعادیه! اما دست خودم نیست!

امیدوارم شما به این بیماری دچار نشین!

نظرات 34 + ارسال نظر
من؟ جمعه 25 تیر 1389 ساعت 13:16

اینجا جمع معتاداس؟!منم اضاف کنین!

شمام بصورت مجهول الهویه اضاف شدین!

منا چهارشنبه 23 تیر 1389 ساعت 12:47 http://8daily.blogsky.com/

بدیش اینکه وقتی قبض موبایلت میاد تموم نشئگیت دود میشه میره هوا!

من فقط یه بار تستی رفتم باهاش ایمیل چک کردم، ۲۵۰ تومن اومد رو قبضم! خیلی زیاده.

منا چهارشنبه 23 تیر 1389 ساعت 08:42 http://8daily.blogsky.com/

شلام مهندش
ای وای اینجا چه خفره؟مشله اینکه من باژم دیر لشیدم نکنه آمالتونو بشتین؟منم هشتم داداچ!چندتا شدیم؟منکه فقطی میرم موسافیرت ازین موبایلم اشتفاده میکنم هل چن سلویس دهیش زیاد حال نمیده اما از خمالی که بیتره!

با موبایل می ری تو اینترنت؟ جل الخالق! خیلی کنده که.

سونیا یکشنبه 20 تیر 1389 ساعت 19:47 http://allalone.blogsky.com

نفرستادین! :(

همین الان!

فرهاد شنبه 19 تیر 1389 ساعت 13:32 http://www.rahdari.ir

این دو سه روز اتفاقاتی افتاد که به کلی از تکتولوژی دور بودم....این اعتیادی که گفتی رو با پوست و استخوان لمس کردم.....واقعا هم اعتیاده....خورد و حوراکت به هم می ریزه...اگه نباشه مثل معتادا به در و دیوار می زنی تا یه ذره کارت اینترنت گیر بیاری....اگه کسی هم سر به سرت بزاره داد می زنی....مگه اعتیاد چیه همینه دیگه....
منم با همین داستان تکنولوژی به روزم.....

اومدم بیبینم چی نوشتی داش فرهاد

ترانه شنبه 19 تیر 1389 ساعت 13:27

تو معنی دور بودن و نمی دونی! من روزی 25 شاعت تو ایترنت گشت نژنم روژم شب نیمیشه!

پش معتادی دیگه آبجی، چرا می گی نیشتی؟

بگو هشتم ولی خشته ام!

سونیا شنبه 19 تیر 1389 ساعت 00:32

ممنون می شم بفرستین.
فکر کنم ورژنی که من دارم قدیمیه چون سایت های معمولی را هم باز نمی کنه چه برسه به سایت های فیلتر شده! همرو could not disply میده!

برات می فرستم.

ترانه جمعه 18 تیر 1389 ساعت 22:23

بودم. بودم! تو به ان یکی دو دیقه گشت ژدن میگی نژدیکی! :)

به هر حال کاملا دور نبودی دیگه آبجی!

ترانه جمعه 18 تیر 1389 ساعت 12:09

بیشت و چار روز دور بودن از اینژنت تو ایمتحانا بم نشوون داد متاد نیشتم!(چقدر که نیسشتم واقعا!)

البته تا جایی که من می دونم همچین خیلی دور هم نبودین شما.

دارا جمعه 18 تیر 1389 ساعت 10:18

مام اومدیم رفقا.

خوش بموئی

فرزاد پنج‌شنبه 17 تیر 1389 ساعت 23:41

سلام، عجب زمونه ایی شده ها ، امان از دست این جوونا.خیلی ناشکری میکنن . اون قدیمها که یاهو رو شبیه تله تکست سیاه سفید میدیدیم یادته حسام . چقدر طول میکشید یه عکس ناتالی پورتمن دانلود کنیم . اون پسره اسمش چی بود بهمون یاد داد با NC وصل شیم به سان عکسها رو ریسیو کنیم رو اوون pc تو سایت طبقه اول که دست صنایع اییها بوود ؟
راستی چرا سایت دست صنایع ایها بوود ؟ چرا هر کی از ننه ش قهر میکنه یا خواننده میشه یا میره تو کار کامپیوتر ؟

آره یادمه... اون پسره رو یادته دانشکده برق بود مدام میومد دانشکده ما بره اینترنت کار کنه ما هم مدام دست به سرش می کردیم می پیچوندیمش بهش وقت نمی دادیم؟

چند سال پیش برای یه کاری رفته بودم اداره کل پخش اخبار صدا و سیما، دیدم شده مدیر فنی پخش! وقتی اومد تو اتاق که مثلا باهامون صحبت کنه سر یه پروژه ای من خنده ام گرفت. اونم منو شناخت. اما هیچکدوم به روی خودمون نیاوردیم.

ها؟ پنج‌شنبه 17 تیر 1389 ساعت 17:44

خیلیا اینجورین ! یکیش من ! یکیش شما ! یکیشم بقیه!!!

اشلن بگو همه خیالمونو راحت کن... انقدر طولانی کامنت می ذاری چرت همه رو می پرونی ها!

سونیا پنج‌شنبه 17 تیر 1389 ساعت 13:59

میشه یکی از معتادهای عزیز نحوه کار freegate را به من توضیح بده؟ من هر وقت فری گیت را باز می کنم هیچ صفحه ای را نمی تونم بیارم! :(( :((

freegate رو کافیه اجرا کنی. بعد خود به خود یه پنجرۀ اینترنت اکسپلورر باز می شه که یعنی می تونی هرجایی خواستی بری.

اما اگه نشد، از دکمه های اون بالا Tunnel رو انتخاب کن و وضعیت رو از مثلا اولی بذار روی دومی یا برعکس.

البته حتما باید ورژن جدید داشته باشی ها. اگه نسخه ات قدیمیه بعید می دونم کار کنه. جدیده اینیه که آیکونش نوشته voa با سبز و آبی.

اگه نداری ایمیل بده برات بفرستم.

نونوش پنج‌شنبه 17 تیر 1389 ساعت 10:19

من شده تا ساعت ۳ شب میشینم پای نت و اینا ولی وقتی می خوام واسه امتحان تا ۲ بیدار باشم خواب دنیا میاد تو سرم...بعدش به خودم میگم آخه خنگول وقت امتحان کدوم از این وبلاگا به دادت میرسه؟‌هان؟

خب رابطه دو طرفه اس، کدوم از اون درس ها موقع وبلاگ نویسی یا نت گردی به دادت می رسن؟! هان؟!

کوروموزوم نا معلوم چهارشنبه 16 تیر 1389 ساعت 17:49

خوب فکر کنم هممون همینجوری هستیم من کلا مسافرت بیشتر از 4 روزو نمیتونم تحمل کنم

اوووه چهار روز؟ چه خبره؟ مگه سفر قندهار می خوای بری؟

من بیشتر از دو روز سختم می شه. دیگه مگه اینکه یکی مثل محسن همرامون باشه بتونیم با هم همدردی کنیم بریم اینور اونور دنبال کافی نت و کارت اینترنت و این حرفها...

راستی امتحانات تموم شد؟

محمد چهارشنبه 16 تیر 1389 ساعت 17:43 http://mohamed.blogsky.com/

ای بابا! همش حرف! کو پش جنشت عمو! کل بدنم میلرژه از خماری! ای میل نفرشتادی که! تو دیگه چژور شاقیی هشتی بابا!

می بینم که اشتلاحاتشو خوب بلدی... خب ایمیل ندادی که داداش من... ایمیلتو بنویش شوت کنم بیاد برات...

البته اگر فیل ترش کن freegate رو داری باهاش راحت برو تو. اگه نداری با هر چی که داری برو توی گوگل آخرین ورژنشو dl کن. نتونشتی بگو بشوتم برات.

فیروزه چهارشنبه 16 تیر 1389 ساعت 17:10

اصلن احساس تنهایی نکن تو این بیماری

خیلی ها اینجورین ، باید اعتراف کنم که من هم آره :))

شوما چقد جدی آره... باباجان بیا خاکی باش، اژ خودمون بشو... بیا همپیاله بشو!

محسن چهارشنبه 16 تیر 1389 ساعت 17:07

فیش بوکتم به مولا. برو توی بلاگ اشکای چرتتو بژن. ببخش بیدارت کردم. شفاتو عشقه.

چرتو که توی فیش بوک می ژنم، اینژا میام هواخوری یه وقتایی...

محمد چهارشنبه 16 تیر 1389 ساعت 16:16 http://mohamed.blogsky.com/

داداش فیش بوک رو چژوری میژنی تو رگ؟ این فیلترشکن ما ژواب نمیده موندیم تو خماری! بشاژ ما رو !

واشه فیش بوک کلی فیل ترش کن هشت بابا جان. یه جنش خوبشو برات ایمیل می کونم... بیا اونژا بر و بکش همه ژمعن!

فرشته چهارشنبه 16 تیر 1389 ساعت 15:59 http://freshblog.blogsky.com

هاهاهاااااااااااااااا .... ببخشید " هیرهیر هیرررررررررررررر کلیاتی شاد ژدم ... بلاگ اشگای یم هشتشااااااااا ... این ایشان هرچی میزنمم میپرونه

بلاگ اشکای نباشه که مام می ریم فنا... روزی شد دفه باید چکش کنم...

فرهاد چهارشنبه 16 تیر 1389 ساعت 15:55 http://www.rahdari.ir

همه عالم و آدم دارن میان کامنت می ذارن!

برو خودتو بده تست!

آراد چهارشنبه 16 تیر 1389 ساعت 15:52

منو ژا کژاشتین .... یکی بیاد منو ببره ... اشلا بیاین انژا من وقت ندارم از پا فیش بوک پاشم ... شیخم شرد میشه ...

ای ژوووون... فدای اون شیخت! بچاق مام اومدیم داآش!

123 چهارشنبه 16 تیر 1389 ساعت 15:49

تست می شود

فرهاد جان نتیجه تست رو هم بنویس صفا کنیم!

محسن چهارشنبه 16 تیر 1389 ساعت 10:50

من شمردم. ژمعن تا حالا شدیم ششت و دوتا. دو تا دیگه ام که اژافه بشه شر راشت میشه نود تا.

اوووه... حالا چرا معادله دیفرانشیل می گی واشم؟ نمی گی چرتم پاره می شه؟

فرشته چهارشنبه 16 تیر 1389 ساعت 05:17 http://freshblog.blogsky.com

شلام ... منم یه معتادم ... فیش بوکم تاپ ایتیادمه!!! ویلاگ و تیطیل کردم دیدم نمیژه ...

منم یه معتادم

یکی بشماره ببینه چند تا شدیم تا حالا. من که نمی تونم، بشمارم هر چی زدم می پره!

ر و ز ب ه چهارشنبه 16 تیر 1389 ساعت 02:42

با کلی افاده و آب و تاب اومدم از خودم بنویسم دیدم نع خییییر این وسط من هیچم.
از اون بالا که به پایین می یومدم دیدم کلی از ما بهترون هست. :دی

+ میگم من فصل ششم لاست رو دارم می بینم.
قسمت اول و دوم یه چیز جالب از سعید دیدم.
پاسپورت سعید ایرانی بود ؟!!!!
نبود؟

درباره اش قبلا توی وبلاگ نوشته بودم. به گفته تهیه کننده ها، اشتباها پاسپورت ایرانی سر صحنه استفاده شده و دلیل خاصی نداره.

حمیدرضا سه‌شنبه 15 تیر 1389 ساعت 20:57

بابا اخه شما اشمتون معتاده.من معتادم که الان خیر شرم ۲ هفتش دش به اب نرفتم!اخه وقتشو ندارم برم.یا دارم فیلم میبینم یا تو نتم یا تو فیش بوکم.جدیدا هم دارم تو اسکایپ ویدیو شت میژنم.دایمم یا شتم(این شت اون شت نیست.این از نوع بعد از موادشه.او فتحه داره این کسره)یا نعععععععشه یا خمار.بشوژه پدر تکنولوژی.

پش همه رفیق رفقا اینکاره هشتن ما خبر نداشتیم؟ می گم یه بشاط پهن کنیم دور هم با هم بزنیم حالشو ببریم... چه ژوری می شه؟

کامران سه‌شنبه 15 تیر 1389 ساعت 19:15

چند روز که خیلی زیاده، من 2ساعت برق میره دیونه می شم. می خوام برم یه UPS کوچک برای مودم ADSL بخرم که وقتی برق میره بتونم با لپتاپ وصل بشم.

پش تو دیگه شردشته همه مایی! شروری!

سونیا سه‌شنبه 15 تیر 1389 ساعت 18:17 http://allalone.blogsky.com

منم دقیقا این حس را دارم! ولی وقتی بعد از چند روز دوری از نت آدم چک می کنه می بینه کلی ایمیل و ... داره خیلی ذوقش زیادتر از اینه که هر روز چک کنی! :دی

آخه طاقت نمیاریم چند روز صبر کنیم... شخته!

همون سه‌شنبه 15 تیر 1389 ساعت 17:32

آااااااااااخ....آاااااااااخ.....یه شیخ اژافه کن بشه ۴ تا... ما فقط عشق دانلودیم به خدا عملمون شنگین نیست.

ما هم از داونلود شروع کردیم داداش... از داونلود فایل های متنی... بعد رشید به فایل های موژیک و فیلم و حالا دیگه مگه می شه جمعمون کرد؟

عمو سه‌شنبه 15 تیر 1389 ساعت 16:18

به به رفقا همه ‌ژمعن!
والا ما هفته دیگه یه مسافرت یه هفته ای میخواهیم بریم چهارصد تا اینترنت پلن و لپ تاپ و نرم افزار ریموت و کوفت و زهرمار (این دو آخریش از تکنولوژی زمان قدیم تره) ردیف کردیم که خیر سرمون بریم مسافرت!
ای بابا! معتاد هم معتادای قدیم! یه حب مینداختن بالا، بیست و چار ساعت نشئه بودن، ما سرمونو میچرخونیم یهو بیست تا ایمیل جدید توی این باکس (نه اون باکس ها!) جمع میشه!

د حالش به همین ایمیل هاس دیگه... هر ایمیل و کامنتی که میاد حال ما رو خرابتر می کنه و بیشتر اشیرش می شیم...

امان از ریقیق بد... ببین چه کسانی دور و برمون بودن خبر نداشتیم! البته مواد شما بهتره، یعنی سریعتر می بردتون فژا!

محمد سه‌شنبه 15 تیر 1389 ساعت 13:14 http://mohamed.blogsky.com/

حسام پش با محشن تا حالا شدیم شه تا!

من سال قبل برا یه کاری ۳ روز رفتم اصفهان. تا وقتی کار داشتم چیزی نفهمیدم ولی به محض این که بیکار شدم جدن شده بودم مثل این معتادا! کنار زاینده رود قدم میزدم ولی انگار اصلن بهم نمیچسبید.واقعن خمار اینترنت و وبلاگ دوستام بودم.به موبایل متوسل شدم و کلی وقتم رو گرفت که برم تو اینترنت اما نتونستم هیچ کاری بکنم. واقعا منم احساس میکنم واقعا معتادم.وااااااقعا.

محمد تو هم؟؟؟

دیگه نبود؟

محشن سه‌شنبه 15 تیر 1389 ساعت 10:09

بیا شوته دلان گرد هم آییم. منم معتادم. اونم تژریقی.

من با اون قشمت گرد هم اومدنش موافقم... به شرطی که بشاط هم فراهم باشه...

محسن سه‌شنبه 15 تیر 1389 ساعت 09:39 http://after23.blogsky.com

بشوژه پدر اعتیاد. همین ژوریه حشام ژون. منم عین خودتم داداش. من کافیه بدونم کامپیوترم آنلاینه. باهمین چش مشقال جنش، نئشه نئشه میشم. همین برام بشه. بشوژه پدر اعتیاد. خلاضه بد دردیه حشام ژون.
میدونی حتا نوت بوک بردن و وشل شدن به اینترنت باژم حال تهرونو نمی ده داداش. انگاری شولوغیه اینترنت بیشتر حال می ده.

آخ گفتی! اشلا انگار باید وقتی توی نت هستی دور و برتم عین چی شولوغ باشه...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد